۲۴- علّت عدم دخالت فقرا در سیاست چیست؟
در این موضوع هم سوءتفاهم شده، چون منظور این
نیست كه نباید فقرا در سیاست دخالت كنند؛ زیرا سیاست حقیقی كه ترتیب نظام و مصالح
اجتماعی است درحقیقت جزء مسائل اجتماعی اسلام است كه در زمان پیغمبر(ص) روحانیت و
سیاست تحتنظر خود آن حضرت بود. و علی - علیهالسّلام - هم در زمان خلافت ظاهری خود
همین رویه را داشتند. نهایت آنكه سیاست باید تابع دیانت و احكام شرع مطهّر باشد،
همانطور كه رویه علی - علیهالسّلام - بود و البتّه اگر آن رویه باشد، سیاست نیز
جزئی از احكام شریعت مقدّسه ميباشد، ولی اگر سیاست اصطلاحی امروز درنظر گرفته شود
كه تقید به تطبیق با احكام شرع نباشد (مانند معاویه كه برخلاف علی - علیهالسّلام
- هركس را به دوستی علی یا مخالفت معاویه متّهم مينمودند، او را از بین ميبرد)
البتّه این قبیل سیاست برخلاف موازین شرعیه و اخلاق است و باید از آن دوری كرد. و سیاستی كه مطابق موازین شرعیه باشد جزء احكام
شرع مطهّر است و باید در آنباره از فتواهای مراجع تقلید پیروی نموده آنچه در
آنباره دستور دادند بدان عمل كرد. و نیز اینكه گفته شده فقرا در سیاست دخالت
نميكنند نه آنكه منظور همه افراد فقرا باشند؛ زیرا در همه ادوار بسیاری از فقرای
با ایمان و محبّت نیز در طبقه عالیه رجال سیاسی بودهاند؛ مانند بعض اصحاب ائمّه
همچون علی بن یقطین(۱۴۳) وزیر هارونالرّشید كه از خواصّ حضرت كاظم - علیهالسّلام
- بوده و با اجازه بلكه دستور خود آن حضرت وزارت هارون را پذیرفت، برای آنكه در بعض
موارد بتواند رفع ظلم از مظلوم بكند، یا جلوگیری از تعدّی نسبت به شیعه یا مستضعفین
بنماید. در فقرا هم همین طور كسانی در بعض ازمنه بودهاند كه با نیتهای
خیرخواهانه وارد ميشدند و خدماتی هم انجام ميدادند و خوشبختانه در هر زمان به
صحّت عمل و دیانت و تقوی و خیرخواهی جامعه شهرت داشتند. ولی بزرگان سلسله، خود را
از محیطهای دیوانی و سیاسی بركنار ميداشتند و منظور هم همان بزرگان سلسله هستند كه
خود را از آن دور ميدارند و در مسائل اجتماعی كه سیاست نیز از آن جمله است دستور
كلّی نميدهند؛ زیرا این امر در قلمرو شریعت است و باید از مراجع تقلید دستور گرفت. و سیاست حقیقی هم تابع روحانیت واقعی است كه
سیاست المدن باید تابع آن باشد، چون از احكام ظاهر شرع است و مربوط به علما و فقها
و مراجع شیعه ميباشد و باید در احكام ظاهری كه سیاست نیز جزء آن است از مراجع
تقلید پیروی كرد و وظیفه بزرگان فقر و طریقت از نظر طریقتی راهنمایيهای باطنی و
دستورات قلبیه است كه اخلاق را نیز ميتوان تابع آنها قرار داد و اگر هم گاهی در
امور فقهی اظهارنظر كنند، از جنبه فقاهتی است نه آنكه ما بگوییم از شریعت بيخبرند
كه این خود نیز توهین و تهمت از طرف اعتراض كننده است. ولی سیاسةالمدن در حدود
وظایف حاكم شرع و عالم مرجع تقلید است كه فقرا نیز از مرجعی كه تقلید ميكنند در آن
قسمت نیز از ایشان تقلید مينمایند و در بسیاری از امور سیاسی به تبعیت از فتوای
معظم لهم دخالت نموده و موفّق هم ميشوند و اگر درباره امور سیاسی از راهنمایان فقر
سؤال شود به آقایان زعمای بزرگ شیعه و مراجع ارجاع ميدهند؛ چنانكه در ازمنه سابقه
اگر از مطالب روحی و طریقت از عالمی سؤال ميشد، به عرفا رجوع ميدادند مگر آنكه
خود آن شخص عالم جامعیت داشته، هم در شریعت و هم طریقت كامل باشد؛ از اینرو در هر
دو قسمت دستور ميدهد و امر صادر مينماید و در اوائل غیبت بین این دو دسته اتّحاد
كامل بود و هر یك خود را از طرف امام مأمور راهنمایی در امور مربوط به خود دانسته و
از همدیگر كمك ميگرفتند؛ مانند سید مرتضی و سید رضی - رحمةاللَّه علیهما - كه
مسأله تقسیم كار ظاهری نیز مانند آن است. بنابر شرحی كه ذكر شد، هرگاه سیاست دینی و روحانی
كارفرما باشد، چون جزء احكام شرع است، باید طبق دستورات علما و مراجع تقلید در
آنباره رفتار نمود؛ ولی سیاستی كه برخلاف موازین دینی و اخلاقی باشد؛ مانند سیاست
مصطلح امروز كه لازمه آن دروغ و تفتین و نقض عهد و ظلم و اذیت و آزار باشد، باید از
آن دوری كرد و علما و مراجع نیز از آن نهی ميكنند، چون برخلاف شرع و وجدان است.
۱۴۳) در اینجا نیز اعتراض كننده نوشته كه درباره
علی بن یقطین افراد بزرگ پرهیزگار را به نام فرقه خود و صوفی جا زدن كار مسلمان
پرهیزگار نیست. اوّلاً) در عبارت بالا ما نامی از تصوّف علی بن یقطین نبردیم هرچند
به طور قطع آن حالات را داشته، و ثانیاً) ما به عنوان مثال نوشتیم كه در زمان ائمّه
- علیهمالسّلام - نیز بعضی از صحابه دخالت داشتند.
نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین
تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷. |
|||
|