۵-
راجع به غسل اسلام پرسش
شده
مراد از اسلام در این مورد تسلیم شدن امر الهی
است كه چون شخص تصمیم و عزم دارد خود را نسبت به اوامر شریعت مقدّسه تسلیم و مطیع
محض نماید، به این نیت غسلی انجام ميدهد و اشكالی ندارد؛ چنانكه غسل توبه و زیارت
و حاجت در شریعت مطهّره رسیده است و در ایات نیز اسلام بدین معنی استعمال شده كه
فرموده: وَ مَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ اِلی اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ
اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی(۲۵) و در كافی(۲۶) در كتاب ایمان از حضرت
امیرالمؤمنین - علیه السّلام - روایت شده كه فرمود: لَاَنْسِبَنّ الاسلامَ نِسْبَةً لَمْ ینْسِبْهُ
اَحَدٌ قَبْلی و لا ینْسِبُهُ [احدٌ [بَعدی الاّ بِمِثْلِ ذلِكَ. اِنَّ الاِسْلامَ
هُوَ التّسلیمُ و التّسلیمُ هُوَ الیقینُ وَ الْیقینُ هُوَ التّصدیقُ و التّصدیقُ
هُوَ الاقرارُ، وَ الاقرارُ هُوَ العَمَلُ وَ الْعَمَلُ هُوَ الاداءُ.(۲۷) و اسلام به معنی اخلاص درعمل هم ذكر شده كه در
قرآن است: وَ مَنْ اَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ اَسْلَمَ وَجْهَهُ ِللَّه(۲۸) و جای دیگر
فرماید: فَاِنْ حاجُّوكَ فَقُلْ اَسْلَمْتُ وَجْهِی لِلّه وَ مَن اتَّبَعَنِ(۲۹)
كه بعض لغویین و نحویین گفتهاند اسلام اگر به «الی» متعدّی شود به معنی تسلیم و
اگر به «لام» متعدّی شود معنی اخلاص را دارد و بعضی هم گفتهاند در هر دو مورد به
هر دو معنی استعمال ميشود و حتّی ایاتی هم كه نام اسلام برده شده در قرآن زیاد است
و معنی آن به اختلاف موارد اخلاص و تسلیم است؛ چنانكه در سوره بقره درباره ابراهیم
- علیهالسّلام - فرموده: اِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ اَسْلِمْ قالَ اَسْلَمْتُ لِرَبِّ
العالَمین(۳۰) و در سوره صافّات است: فَلَمّا اَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلجَبینِ(۳۱) كه
معلوم است مرادظاهر اسلام نیست و در سوره نمل است در باب حضرت سلیمان و بلقیس:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَلاّ تَعْلوا عَلَی وَاْتونی مُسْلِمینَ(۳۲) و
درباره بلقیس است: وَ اَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمانَ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ.(۳۳) و
غیر اینها؛ در صورتی كه تمام اینها قبل از دیانت مقدّسه اسلام بوده و نام اسلام
مصطلح و دیانت اسلام در آن زمان نبوده و معنی لغوی مراد است. و چون هر مكلّفی در اوّل تكلیف باید نزد پدر و
مادر یا به دیدن مردم و انتحال قبول اسلام نماید و اوْلی قبول نزد علما و مجازین
روایت و درایت است، چنانكه اكنون هم كسانی كه وارد دین اسلام ميشوند به وسیله یكی
از علما و روحانیون مشرّف به شرف اسلام ميگردند. لذا بر فرض كسی كه اوّل تكلیف این
عمل را انجام نداده اگر بخواهد بعداً هم آن را تثبیت كند، به این نیت هم اشكالی
ندارد و در آن موقع غسل هم مانعی ندارد و به طور كلی غسل، عبادت و از وضو افضل است
و در اخبار هم این غسل رسیده است؛ چنانكه در تاریخ اسلام مينویسند: حضرت رسول (ص)
قبل از هجرت به مدینه مصعب بن عمیر بن هاشم بن عبد مناف را از طرف خود برای دعوت به
دینه فرستاد و كسانی كه ميخواستند اسلام قبول كنند، از چاه آب برداشته غسل
ميكردند و بعداً اسلام ميآوردند بنابراین اگر بعد از بلوغ هم غسلی به این نیت
انجام دهد، در حقیقت قضای آن موقع و كاری پسندیده است و البتّه منظور این نیست كه
قبلاً اسلام نداشته تا مورد ایراد گردد و این مانند سایر اغسال است كه بجا ميآورد.
و این هم بدعت نیست كه بعضی این طور توهّم نمودهاند؛ زیرا به نام غسل اسلام است نه
تسلیم و تسلیم یكی از مراتب اسلام ميباشد، چنانكه در غسل جمعه هم چون منظور توجّه
به جمعه ميباشد و در اجتماع هم برای اینكه با مؤمنین كه ملاقات ميكند خود را پاك
نماید مانعی ندارد. نه آنكه ما بگوییم به عنوان قضای جمعه و جنبه استجابی یا شرعی
داشته باشد كه آن را بدعت گمان كنند واگر این امور رابخواهیم مورد ایراد و اعتراض
قرار داده و بدعت بگوییم، در بین خود مخالفین فقر و عرفان نیز این قبیل امور زیاد
است كه آن را جزء دین قرار دادهاند؛ مانند ستاد برگزاری دعای كمیل و امثال آن كه
اگر بخواهیم ایراد بگیریم بدعت بودن آنها زیادتر است، در صورتی كه در آنها نیز محمل
صحیح ميتوان ذكر كرد، مثلاً توجه دادن مردم به خواندن ادعیه و تشویق به دعا و
مناجات و راهنمایی آنها به دعا و به طور كلّی كسانی كه این قبیل ایرادات را
ميگیرند، قصدشان فقط مخالفت و عناد است و نظر دینی و مذهبی ندارند.
۲۵) سورة لّقمان، ایه ۲۲: «هر كس خودش را خالص
كند و روی خود را متوجّه خداوند و تسلیم او نماید، به ریسمان محكم چنگ زده است.» ۲۶) فروع كافی، كتاب ایمان و كفر، باب نسبت اسلام، حدیث ۱. ۲۷) یعنی، بیان ميكنم و نسبت ميدهم اسلام را به طوری كه هیچ
كس پیش از من و بعد طر از من نگفته و نخواهدگفت، مگر مانند همان كه من
ميگویم: اسلام تسلیم شدن [به] امر خداست و تسلیم عبارت از یقین و یقین همان تصدیق
و تصدیق اقرار است و اقرار همان عمل است و عمل هم انجام دادن تكالیف است. ۲۸) سورة النّساء، ایه ۱۲۵: «كیست كه دین او نیكوتر باشد از
كسی كه خالص كرده باشد خود را برای خدا.» ۲۹) سورة آل عمران، ایه ۲۰: «اگر با تو گفتگو كردند، بگو: من
روی خود را به طور خلوص به سوی خداوند نموده و پیروان من نیز اینطورند.» ۳۰) سورة البقرة، ایه ۱۳۱: «آن گاه كه خداوند به او فرمود: به
فرمان خدا سر فرود آر، عرض كرد: مطیع فرمان پروردگار جهانیانم.» ۳۱) سورة الصّافات، ایه ۱۰۳: «پس هنگامی كه آن دو تسلیم شدند،
پدر پیشانی او را بر زمین نهاد.» ۳۲) سورة النّمل، ایه ۳۱: «به نام خداوند بخشنده و مهربان، بر
من برتری مجوئید و در حال تسلیم نزد من ایید.» نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین
تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷.
|
|||
|